کلمه به کلمه

به خودم گفتم تو حاملگی کن درد با من.........

شدم عین این نوجونای تازه شاش کف کرده که هوای عشق و عاشقی می زنه سرشون و حس می کنن هیشـــــــــکی اونا رو نمی فهمه....یه گوشه خراب می شن و با کسی حرف نمی زنن مبادا چینی نازک تنهاییشون......

یکم پیچیده اس .... یعنی توضیحش یکم واسه خودم سخته....منظورم اینه که من نه عاشقی چیزی شدم ...نه...........فقط همین حالات....

یعنی این جوری بگم که...حتی حس می کنم گفتنش واسه شما توفیری هم نداره....خیلی زشته که آدم فک کنه...بقیه نمی فهمن....ولی خوب گمونم دارم فک می کنم که بقیه نمی فهمن ....و این دیگه هیچ حال و حوصله ای واسم نزاشته.....گیرم که بقیه بفهمن.....حداقلش من یکی نمی فهمم....

یه نظریه روان شناسی می گه این بچه ها در دوران طفولیت ضعیف و قوی دارن ...اولش همه خوب ان چون قوی ان و خودش بده....اما یه وقتی که بهش رسیدگی نمی شه (...........) با خودش نتیجه گیری می کنه همه بدن و من خوب.......

نمی دونم....گمونم یه ربطی داشت دیگه....


برچسب‌ها: من
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۷/۱۰/۱۵ساعت 12:2  توسط نجمه خادم  |